جدول جو
جدول جو

معنی دم زن - جستجوی لغت در جدول جو

دم زن
(غَ گِ رِ تَ / تِ)
دم زننده. نفس زننده. که نفس بکشد. (یادداشت مؤلف) :
منت نهنگ دم زن دریای مردمی است
در مردمی ندارد دریای تو نهنگ.
سوزنی.
و رجوع به دم زدن شود
لغت نامه دهخدا
دم زن
دم زننده، نفس زننده
تصویری از دم زن
تصویر دم زن
فرهنگ لغت هوشیار
دم زن
خستگی به در کردن، توقف در بین راه جهت استراحت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کم زن
تصویر کم زن
سهل انگار، بی دولت، بی اقبال، برای مثال با دو سه کم زن مشو آرام گیر / مقبل ایام شو و کام گیر (نظامی ۱ - ۸۲)، کسی که در قمار همیشه می بازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
نفس کشیدن، تنفس کردن
کنایه از لب به سخن گشودن، حرف زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
فرو بردن و بر آوردن نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دف زن
تصویر دف زن
نوازنده دف آنکه دف را طبق اصول به صدا درآورد
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که به خود و کمالات خویش اهمیتی ندهد و آنها را سهل انگارد، کسی که پیوسته در قمار نقش کم زند: (از کم زنان دعوی مهره عجز باز نچینم)، بی دولت کم بخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گم زن
تصویر گم زن
گمراه، پنهان شونده، معدوم کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم زن
تصویر هم زن
((~. ز))
وسیله ای برای مخلوط کردن، به ویژه مخلوط و همگن کردن مواد غذایی مایع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
((دَ زَ دَ))
نفس کشیدن، نفس تازه کردن، حرف زدن، ادعا کردن، کنایه از تأخیر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کم زن
تصویر کم زن
((~. زَ))
کسی که در قمار همیشه می بازد، بی دولت، بی اقبال، سهل انگار، پست کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
للشّرب
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
Crouch, Fan
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
s'accroupir, ventiler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
להתכופף , לנפוח
دیکشنری فارسی به عبری
دم زدن، نفس کشیدن
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
دم زدن , پنکھا جھلنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
ঝুঁকে পড়া , পাখা ঝলানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
นั่งยองๆ , พัด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
kukunja, kupiga hewa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
çömelmek, yelpaze yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
쪼그리다 , 부채질하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
しゃがむ , 扇ぐ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
membungkuk, kipas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
झुका हुआ होना , पंखा झलना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
приседать , размахивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
hurken, waaien
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
agacharse, abanicar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
accovacciarsi, ventilare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
agachar-se, abanicar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
przykucnąć, wachlować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
присідати , махати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
in die Hocke gehen, fächern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
蹲下 , 扇
دیکشنری فارسی به چینی